سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یلدا

هوای یار

    نظر

دلم تو را می خواهد .آرام ندارم زمانی است تنها با تو می خوابم و بیدار می شوم چه بی صدا گریه می کنم و چه پر شور می خواهمت .باز دلم هوای دیدارت می کند .نامت شایسته توست .احدی عزیزم برایم تنها و تنهایی بهترینم .آتش درونم را سرد میکنم تو نبینی درونم چه هوایی است فقط خوش باش من شادم به خاطراتت که فکر میکنم زیباترینش قاب قلبم شده .کدامیک برای تو زیباتر بودند .دست در دست هم بر روی دیواره های جوی آب .یادت هست تا جانی در بدنم مانده تنها تو را می خوام و دلتنگت می شوم .نگرانت می شوم .سرمست نگاه پر از احساست می شوم .زندگی من تنها با تو خلاصه شد و تمام تو رفتی و منم تمام شدم .اگر زنده ام به امید دیدارت پلک نبسته ام .بهترینم روز وداع من و تو اشک هایم تا وطنم باریدند می دانستم دیگر نمیبینمت .دیگر از من نیستی و باید بسپارمت به سرنوشت .نفسم ای بودنت تپش قلبم باش تا فقط قلبم برای تو بتپد,.بودن بی تو یعنی دنیایی از تاریکی و غم .من آرام رفتم ولی همان لحظه شکستم تو ندیدی شور نگاهت شکستنم را ندید .دوستت دارم عشق چه زیباست و چه زیباتر وقتی است که عشقت حسرتی شود بر دل پر ز خونت .بدرود عزیزم 


بازم عشق

    نظر

عشق نمی میرد .گر د روزگار میشیند اما باز نمیمیرد .چه زیباست این عشق و چه زجری است این حسرت نبودن ها.نمیبابم باز اما باز عشق نمیمیرد فریاد از جان سرکشیدم تا بیایی .اما چه بیهوده 


رب

    نظر

حالم امروز بد جور هوایی است نمیدانم چه ناجور هوایی است گذر از صد حادثه کردم باز اما چه سود از امروز این حال و این سوگ نوایی .یا رب نظری کن ما را در طالب خود جایی ده ما را تا تو هستی غم نیست اما تو را گم کرده و غم بس ژیاد است ما را


تاوان عشق

    نظر

گاه بارانی ام گاهی داغ و سوزانم چه هوایی است نمی دانم من آن روز که بدرودت گفتم همان لحظه مردم همان لحظه پرپرشدم اما تو ندیدی .ببار بر خاکسترهای ریخته بر جاده هایی که هرگز ما را به هم نرسانید .چه آهسته در خود نالیدم و چه بی پروا رفتی .بر سنگ مزارم اشک هایم را نقاشی بکش تا بدانم اشک هایم را نگریستی.معبودم هزار بار ستایشت کردم کجاس دستان رحمتت عشق را از وجودم پاک کن .گر میگویی عشق تاوان دارد و باید بگیری .بگیر بتاز من گذر از آتش عشق نمودم جان دادن چه سهل است .تاوان عشق کشیدن است میدانم اما فقط من .........؟تو نبودی ؟؟؟؟؟هر بار برایت مینویسم اما پاسخت هرگز نخواهم داد اینگونه تو تاوان میدهی من نیز میکشم درد عشقی که بر جانم نهادی .وعده مان باشد کلام من منتظرم بمان 


کجا آمدی

    نظر

تا کنارم آمدی اما نشانت نیست من کجا بینم تو را انگار حواست نیست .انگار حواست نیست یک عمر دل بردی و بی خبر تر از بی تابی من هر روز عذابم ده هر روز مرا لبریز خواستن هایی کن که تو نخواستی .تا کنارم آمدی بویت را شنیدم صدایت کردمو رویت ندیدم کاش میدیدم تو را ای نازنین آهوی صحرای خیال من .برایت می نویسم باز عمری نمانده است مجنون تو دیگر توان ناله ی آهی ندارد .تو کجایی