سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یلدا

امید

    نظر

ممی رسد روزی که باور کنیم زندگی جز حسرتو جز غم نیست می رسد روزی برای مرگ خود .خود کفن را آماده ی رفتن کنیم می رسد آن لحظه که برگردیم و ببینیم عمرمان پی سختی گذشت خوشی ها مان در آینده بود افسوس آینده ی ما کی بود



دوستت دارم

    نظر

دوست داشتن چه حس زیبایی است .عاشق شدن زیباتر . آدما تنها یک بار عاشق می شوند و بس بعد از یک بار دیگر عاشقی نیست دوستی است .چه حسی به من دادی میدانی !از همان لحظه تا به امروز عشق بر دلم ماند و خواستنت بر دلم پر کشید .بهترینم سپاس از این شور زندگی که به من هدیه کردی .نگران من نباش اگر وابسته شدم اگر در پی ات دیووانه ای سر کش شدم خود خواستم تقصیر تو تنها نگاه زیبایت بود .بر دلم ماند ببینم آیا همان نگاه باز از آن من خواهد شد اما زندگی از همه چیز سبقت میگیرد .تو جان منی هر چند هیچ نبینمت 


بدرود

    نظر

گاهی باید رفت چه روزها برای یافتنت گشتم و چقدر بر درهای بسته کوبیدم و ناامید نشدم باز روز بعد سراغت را از قاصدک هایی گرفتم که تو را دیده بودند اما برای من کوری میشدند عصا به دست .عزیزم با کوچکترین نشانی از تو سالها یک جاده را چند بار دویدم اما ندیدمت کجایی ؟مگر وقت رفتنت نگفتی بمان تا آخر اما نرو .اما من ماندم تو نیامدی .بیا و ببین روزگارم را اینگونه عشقت را هر روز نشانم دادی اینگونه با خواستنم به خود بالیدی .حیف دیگر باورت ندارم عاشقتم اما تو دیگر عاشق نیستی.بدرود


ای روزگار

    نظر

روزهایمان با هم گذشت با هم گفتیم و با هم از نبودن هایمان ترسیدیم. آمد روز نبودن و جدا شدیم با دیگری خندیدم اما قلبم بی تو درد گرفت با او زندگی کردم اما خوابهایم با تو بود خاطراتمان در دفتر زندگیم هر روز ورق می خورد و هر روز تو را می رنجاندم که زندگی بی تو را برگزیدم چه می دانی بی تو بر من چه گذشت چه می دانی چقدر در پی ات بودم و نیافتمت و حالا که آمدی باز ندارمت اما برو به هم دروغ نگوییم اگر می خواهمت هم خواستن چه سود